پاناسیا به قلم عاطفه امیرانی
پارت شصت و هشتم
زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 14 دقیقه
چهل.شیرین ترین دیوونگیم.
.
.
چشمانش را به آرامی از هم باز کرد. صدای زنگ ساعتش را قطع کرد و دستش همانجا روی تشک تخت، درست کنار موبایلش جا ماند. با آرامش و حسرت درونِ نگاهش، به جای خالیِ او روی تخت خیره شده بود. طوری هشیار و آگاه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00زیبا وعاشقانه ممنون 🌸🌼🌸